از درون شاد باش
نزديك بهار بود و مردم براي جشن بهاري خود را آماده مي كردند. چند دلقك از سرزميني دور، از دهكده شيوانا عبور مي كردند. آنها نمايشي ترتيب دادند و شرط تماشاي نمايش را پرداخت مبلغي سنگين تعيين كردند. همه مردم نمي توانستند اين نمايش خنده دار را ببينند و فقط عده خاصي مي توانستند به ديدن نمايش بروند.
روزي شيوانا دختر و پسر جواني را ديد كه غمگين و افسرده از كنار مدرسه عبور مي كنند.
با تبسم از آنها پرسيد: «دهكده اي كه جوانانش غمگين باشند روي شادي را نخواهد ديد! چرا افسرده ايد؟!»
دختر و پسر گفتند پول كافي براي خريد بليت نمايش دلقك ها ندارند و نمي توانند مانند هم سن و سال هايشان به تماشاي نمايش خنده دار بروند و شاد باشند!
شيوانا با تعجب گفت: «مگر شادي مي تواند بدون اجازه ما از بيرون وارد وجود ما شود. شادي اتفاقي است دروني كه محل وقوع آن نيز در درون ما و با اجازه ماست. دلقك ها فقط مي توانند كساني را بخندانند كه خود را آماده خنديدن كرده باشند. برخيزيد و بخنديد تا از درون شاد باشيد و هرگز اجازه ندهيد ديگران براي شاد بودن شما نقشه بريزند و تصميم بگيرند. در زندگي شادي خود را به هيچ چيز بيرون از وجودتان مشروط نكنيد. رئيس كارخانه شادي سازيتان خودتان باشيد!»